سلام عزيزان.به عمق تنهايي خوش آمديد.عزيزان من به ديدن وبي نميام پس دعوت نکنيد که شرمنده بشم.اميدوارم لحظات خوبيو در عمق تنهايي داشته باشيد.اگه نظري پيشنهادي انتقادي داشتيد بهم بگيد ممنون

عمــ ـــق تنهــ ـــایی

گاهی تنهایی ام آنقدر عمیق است*که در آسمان هم احساس میکنم در قفسم.










تنهایی آدمی را عَوض میکند.
از تو چیزی میسازد کہ هیچ وقت نبودی...
گاهی آنقدر بی تفاوت می شوی کہ حتی اگر در جایی با هم دیدیشان
حتی پلک هم نزنی!
گاه آنقدر حساس کہ خاطره هایش تو را یکسره خاکستر کند!
آنقدر با خودت حرف می زنی کہ وقتی به او رسیدی لام تا کام دهانت باز نمی شود ....
ساعتها زیر دوش می نشینی بہ کاشی های حمام خیره می شوی...
غذایـت را سرد می خوری...
ناهار ها نصفه شب ، صبحانه را شام!
..

 ˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙ 

آه سایه ی عزیز ...


نمی دانی در روزهای ابری چقدر تنها می شوم ...!

 ˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙ 

 دیشب خدارو دیدم..

گوشه ای آرام میگریست...

من هم کنارش رفتم و گریستم...

هر دو یک درد داشتیم ...

آدم ها....

 ˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙ 

دلم گرفته آسمون نمیتونم گریه کنم
شکنجه میشم ازخودم نمیتونم شکوه کنم
انگاری کوه غصه ها روسینه ی من اومده
آخ داره باورم میشه خنده به ما نیومده
دلم گرفته آسمون ازخودتم خسته ترم
توروزگار بی کسی یه عمره که در به درم
حتی صدای نفسم میگه که توی قفسم
من واسه آتیش زدن یه کوله بارشب، بسم

 ˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙ 

امروز دلم دوباره شكست...از همان جاي قبلي...!
كاش مي شد آخر اسمت نقطه گذاشت تا ديگر شروع نشوي ... كاش مي شد فرياد بزنم... پايان !
دلم خيلي گرفته !!!
اينجا نمي توان به كسي نزديك شد ! آدمها از دور دوست داشتني ترند!

 ˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙ 

+نوشته شده در شنبه 23 / 12 / 1390برچسب:جملات عاشقانه جدید,جملهای غمگین,غمگین,ناراحتی,دلتنگی,جملات دلتنگی,عشق,جملات غمگین جدید,,ساعت13:43توسط آرمین نخستین | |


مــــــرد است دیگر ....گاهی تند میشود،

گاهی عاشقانه میگوید....!!

مـــــــــــرد است دیگر....

غرورش آسمان ،دلش دریاست.....!!

تو چه میدانی از بغض گلو گرفته یک مــــــــرد...؟؟! ...

تو چه میدانی از چشمانت که شده دنیای او.....؟

تو چه میدانی از هق هقِ شبانه ای که خودش خبر دارد و 

بالشتش....!؟!!


تو برو پیِ درد و دل های مردی بگرد که پاییز شده کابوس شومش....!!!

مرد را فقط مرد میفهمد و مـــــــــــرد.....!!!؟

˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙ 

خوبــم

باور کنیــد

اشکها را ریخته ام

غصه ها را خورده ام

نبودن ها را شمرده ام .

این روزها که می گذرد .

خالــی ام .

خالــی ام از خشم ،

دلتنگــی ،

نفرت ،

و حتی از عشق ،

خالــی ام از احساس !

خوبــم ،


اما تــو باور نکن...! 

˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙ 

دوستی یک اتفاق است و جدایی یک قانون

دلم گرفته از آدمهایی که میگن ilove you اما حتی معنیشو هم

نمیدونن. ازآدامهایی که میخوان مال اونا باشی اما خودشون مال تو

نیستند. از ادمهایی که زیر بارون واست میمیرن ولی وقتی افتاب میشه

همه چیز یادشون میره..........


پريشانم

چه مي‌خواهي‌ تو از جانم؟!

مرا بي ‌آنکه خود خواهم اسير زندگي ‌کردي

خداوندا!

اگر روزي ‌ز عرش خود به زير آيي

لباس فقر پوشي

غرورت را براي ‌تکه ناني

‌به زير پاي‌ نامردان بياندازي‌

و شب آهسته و خسته

تهي‌ دست و زبان بسته

به سوي ‌خانه باز آيي

زمين و آسمان را کفر مي‌گويي

نمي‌گويي؟!

خداوندا!

اگر در روز گرما خيز تابستان

تنت بر سايه‌ي ‌ديوار بگشايي

لبت بر کاسه‌ي‌ مسي‌ قير اندود بگذاري

و قدري آن طرف‌تر

عمارت‌هاي ‌مرمرين بيني‌

و اعصابت براي‌ سکه‌اي‌ اين‌سو و آن‌سو در روان باشد

زمين و آسمان را کفر مي‌گويي

نمي‌گويي؟!

خداوندا!

اگر روزي‌ بشر گردي‌

ز حال بندگانت با خبر گردي‌

پشيمان مي‌شوي‌ از قصه خلقت از اين بودن، از اين بدعت

خداوندا تو مسئولي

خداوندا تو مي‌داني‌ که انسان بودن و ماندن

در اين دنيا چه دشوار است

چه رنجي ‌مي‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است 


میترسند...

دخترک*های شهر من 

دیگر از سایه ی مرد هم میترسند.. 

روزگاری می*گفتند سایه ی بالا سر یعنی* مرد اما حال.. 

میترسند...

... ... ... ... 

مردانگی مرده
است... 

دیگر اینجا عطر زنانگی هم بیهوده است.. 

تلخ خاطره*هایی* مانده از این مردم... 

مردم همه در بیهوده رفتن*های خویش سردرگم...

 

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤

من از تنها بودن زیاد راضی نیستم ...



ولی خوشحالم كه با خیلی ها نیستم .......


تنها نشسته ام . . .

چای می*نوشم ، و بغض می کنم !

هیچکس مرا را به یاد نمی*آورد !

 این همه آدم ، روی کهکشان به این بزرگی !

 و من . . .

 حتی آرزوی ِ یکی نبودم . . .! 

جايي خواندم ما آدمها زنده ايم


به سبب آنكه كسي دوستمان داشته باشد


سوالي پيش آمد...!!!


من براي چه زنده ام..؟!!

چـقـدر خـوبـه . . .
یـکـی بـاشـه
یـکـی بـاشـه کـه بـغـلـت کـنـه
سـرتـو بـزاری روی سـیـنـش آرومـت کـنـه
هـُرم نـفـس هـاش تـنـت ُ داغ کـنـه
عـطـر دسـتـاش مـوهـاتـو نـوازش کـنـه
چـقـدر خـوبـه
چـقـدر خـوبـه کـه آروم دم گـوشـت بـگـه
غـصـه نـخـوری هـا . . .

سنگ،کاغذ، قیچی
کدام باشم از تو برده ام دنیا؟
...سنگ باشم؟
یا قیچی؟
بشکنم یا جدا کنم
.
کاغذ باشم که تو بنویسی و من اجرا کنم؟
آخ دنیا...آه دنیا...
با من هم بازی نشو.

خیلی تنهام

خیلی وقته که دلم میخواد پیش خدا برم

از زمین دل کندم و اون بالا بالاها برم

آخه اینجا هیچ کسی عاشق آدم نمیشه

اگه هم عاشق بشه لایق آدم نمیشه

یکی عاشقت میشه میگه که خیلی با حالی

آخر کارش میفهمی عمریه سر کاری


پرندگانم را آزاد کردم

چون فهمیدم نداشتن تنها راه از دست ندادن است 

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤

کاش اون لحظه ای که یکی ازت میپرسه “حالت چطوره؟

و تو جواب میدی “خوبم!

کسی باشه که محکم بغلت کنه و آروم تو گوشت بگه: “میدونم خوب نیستی…

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤

وقتی که تنهـا میـشم میـرم کنآر دریـا تا بـاش درد و دل کنـم

بگـم که شـاید دریـا قـدر منو بدونـه

بگـم که عاشـق بودم

بگـم که تـــــَنهـا شـدم

بگـم که دوسش داشتم

 

 بیا جایمان را با هم عوض کنیم

دلم لک زده برای اینکه کسی عاشقم باشد . . .



میخواهم برایت تنهایی را معنی کنم ..

در ساحل کنار جاده نشسته ای
هوای سرد،
صدای باد
انتظار انتظار انتظار … … …
دست می سوزد با سیگار !
به خودت می آیی،
یادت می آید دیگر نه کسی است که از پشت بغلت کند،
نه دستی که شانه هایت را بگیرد،
نه صدای که قشنگ تر از باد باشد ..
تنهایی یعنی این….

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤

زندگي چيست ؟ اگر خنده است چرا گريه ميكنيم ؟ اگر گريه است چرا خنده ميكنيم ؟ اگر مر گ است چرا زندگي مي كنيم ؟ اگر زندگي است چرا مي ميريم ؟ اگه عشق است چرا به آن نمي رسيم ؟ اگه عشق نيست
چرا عاشقیم

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤

یادم میاد یه روزی تنهای تنها بودم
با اون همه تنهایی اسیر غم نبودم

من بودم و یه سایه فقط خودم رو داشتم
کاری با کار دنیا با آدماش نداشتم

تا که یه شب تو شبها چشم به چشمت افتاد
سر اومد این تنهایی دلم به من خبر داد

کاشکی نمیگرفتی این دل رو یادگاری
که باز بری بذاری من رو با بیقراری

کاشکی نمیگرفتی این دل رو یادگاری
که جاش برام تو سینه یه دنیا غم بذاری

حالا اومدم با سایه ها با غصه ها نشستم
از تو نموند بجز غم تو این شبا یه خستم

کاشکی میشد دو باره اون روزا بر میگشتن
میومد اون زمونی که غصه ای نداشتم

دیگه شدم غریبه با دنیا و زمونه
اون که دلی نداره باید تنها بمونه

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤

فکر تنهایی نباش ، تنهایی خودش تنهاست ،

تنها به فکر کسی باش که بی تو تنهاست


ادامه مطلب...

چه کنم با دل تنها چه کنم با این غم دل چه کنم با غم دل چه کنم

با این درد دل من ای دل من...

-------------------------------------------------


ادامه مطلب


امشب خسته تر از هر روزم...

كاش ميشد گوشه اي نوشت :

خدايا امشب خيلي خستم...

فردا صبح بيدارم نكن

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤  

گاهی نیاز داری به یه آغوش بی منت ، كه تو رو فقط و فقط واسه خودت بخواد...

كه وقتی تو اوج تنهایی هستی ، با چشماش بهت بگه : هستم تا ته تهش ! هستی !؟

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤  

  روی این زمــــین خـــــاکی * مــــیدونم شدم غـــــــریبه
دیـــــگه آرزو نـــ ــدارم کـــ ـــسی دستـــامو بـــــگیره

آسان دل سپردم

این شد که آسان باز پس دادش

چقدر به تلخی می گذرد از میان خاطراتم,یادش

___________________


زن وار حسادت میکنم ...

دلم آغوش پر آرامشی را می خواهد که زیر باران گرمم کند...

دلم میخواهد کسی باشد

خوب باشد...

مهربان باشد ...

بس باشد ...


همه ی این بودن هایش فقط برای مـــــــــن باشد...

فقط مـــــــــــن

و

 بـــــ ـــ ــا  شــــ ـــ ــــ ـــد

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤  

دنیای من تاریک و غمگینه

بار جدایی خیلی سنگینه

هر کس که از حالم خبر داره

از شونه هام این بار رو برداره

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤  

خـیـلـی سـخـت ِ

دلـت بـودنـش رو بـخـواد . . .

ولـی بـه نـبـودنـش عـادت کـنـی ! . . .

من اگه خــــــــــــــــــــــــ ـــــــدا بودم


یه بار دیگه تمـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــوم بنده هام رو میشمردم ببینم که

یه وقت یکیشون تنــــــــــــــها نمونده باشه

____________________


دیروز
باز باران با ترانه با گوهرهای فراوان می خورد بر بام خانه ............. .

و اما امروز
باز باران بی ترانه باز باران ,
با تمام بی کسی های شبانه
می خورد بر مرد تنها ,
می چکد بر فرش خانه
باز می اید صدای چک چک غم...
باز ماتم من به پشت شیشه ی تنهایی افتاده
نمی دانم...
نمی فهمم
کجای قطره های بی کسی زیباست؟؟؟؟

نمی فهمم,
چرا مردم نمی فهمند
که ان کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزد کجای ذلتش زیباست؟؟

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤  

کــآش زمسـتــآن بیــآیــَد..!

تــآ نــَفس عـَمیقـی بکشــَم..

و خــُنـَک هــآی بـآرانــ و نــَسیمَــش،

مــَرحــــــَمی بــآشــَد

بـــَر دِل ســـــوخــته ام ...!

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤  

فراموشی می آید...
مانند همین پاییز...
با ابرهای سهمگینش...
دیروز برگ خشکی دیدم که نمی دانست از کدام شاخه جدا شده 

ܓܨミراننده تاکسی اسکناس رو گرفت و پرسید: 1نفری؟ مکث کردمو گفتم خیلی وقته!ミܓܨ

_____________________


کلیلک کنید

شمع های رفتن تو فوت

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤  

 

 

دوباره بی دلیل ابرهای تیره دلم گرفت

صورتم را به شیشه چسباندم

هوا گرفته بود

شاید می خواهند ابرها ببارند

آن طرف شیشه ابرها گرفته بود

این طرف شیشه باریدن گرفت... 

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤  

ای آسمان زیبا

امشب دلم گرفته

از های و هوی دنیا

امشب دلم گرفته

یک سینه غرق مستی

دارد هوای باران

از این خراب رسوا

امشب دلم گرفته

امشب خیال دارم تا صبح گریه کنم

شرمنده ام خدایا

امشب دلم گرفته

خون دل شکسته بر دیدگان تشنه

باید شود هویدا

امشب دلم گرفته

ساقی عجب صفایی دارد پیاله ی تو

پر کن به جان مولا

امشب دلم گرفته


گفتی خیال بس کن

فرمایشت متین است
فردا به چشم اما

امشب دلم گرفته

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤  

حال آدم خراب پرسیدن نداره
ولی دستاش گرفتن داره...

 

 

ܓܨミمرا هیچ چیز عذاب نمی دهد، جز اینکه همیشه دانسته خطا کردم
ندانسته آلوده شدم، نشناخته وابسته شدم، و نخواسته رانده شدم
ミܓܨ

_____________________________


وقتی همه رو شبیه اون میبینی یعنی

"عـــاشقـــــــــــی"
.
.
.
وقتی اونو شبیه همه میبینی یعنی

"تنهــــایـــــــــی

しѺ√乇   

این روزها


اگر خون هم گریه کنی

عمق همدردی دیگران با تو

یک کلمه است :



" آخـــــــی "

しѺ√乇   

بهش گفتم حقیقت رو بگو تا روشن شم
وقتی حقیقت رو گفت کلا” خاموش شدم . . .

しѺ√乇   

یک تکـه آسمــان کلنگـی خریـدارم !!!

روی ایـن خـاک بـوی زندگــی نمی آیــد

しѺ√乇   



 

در اين دنياي نامردي
سياهي و بدي،سردي

درين گردونه آشوفته
که پاکي و صفا خفته

همه مخلوقه بي وجدان
دو رنگ و جاهل و نادان

به فکر خوردن و خفتن
نه پاس و شکر او گفتن

در اين بازار خف آور
ندارم هم ره و ياور

شدم حيران و سرگردان
ندارد اي خدا پايان؟

چرا پس اين تنه خسته
به اين بازار،دل بسته

چرا پس جان بي وجدان
نميگيرد کمي سامان

مدام اين را به دل گويم
ولي پاسخ نجويم

اگر خواهي نشي رسوا
بشو همرنگ اين دنيا

ولي افسوس کاره جان
ندارد لحظه اي پايان

شو مغلوب عقل آخر
دز اين جنگ دل و داور


کند در قعر اين مرداب
مرا آخر دلم در خواب

خدايا از تو ميخواهم
نبيند دل که در خوابم


مرا بر حاله خود دادار
براي لحظه اي نگذاز


 


انسانها تنهائـــــیت را پر نمیکنند ...

فقط خلوتت را میشکنند

هر چه انسانهای اطرافت بیشتر باشند ،

خلوتت آشفته تر

و

تنهائیت تنهاتر میشود ...


تو می خواستی بشی " سنگ صبورم " ...

تو شدی "سنگ" و من هنوز "
صبورم

 

پنج وارونه چه معنا دارد؟
خواهر کوچکم از من پرسید
من به او خندیدم
کمی آزرده و حیرتزده گفت
روی دیوار و درختان دیدم
باز هم خندیدم
گفت دیروز خودم دیدم

مهران پسر همسایه
پنج وارونه به مینو می داد
آن قدر خنده برم داشت که طفلک ترسید
بغلش کردم و بوسیدم و با خود گفتم

بعدها وقتی بارش بی وقفه درد
سقف کوتاه دلت را خم کرد
بی گمان می فهمی
پنج وارونه چه معنا دارد؟

ܓܨミخویش را گم کرده ام در سنگلاخ زندگی

 هر چه میگردم نمیدانم کجا افتاده ام
ミܓܨ

_____________________


ایـن روزهـا ...

شیرین میـزنم

بی آنکـه ،

 پای فرهـادی درمیان باشـد... 

این پیاده رو های بارانی دستهای گرم تو را کم دارند...!

دلم می لرزد
هر گاه صدای جدیدی سلام می کند
تپش قلب می گیرم
من دیگر کشش خدا حافظی ندارم
مرا ببخش که جواب سلامت را نمی دهم........

 

اگر درد داری...

 تحمل کن... 

روی هم که تلنبار شد...

 دیگر نمیفهمی کدام درد از کجاس...!


کم کم خودش بی حس میشود...!

       __________________


یادم باشد امشب بعضی از آرزوهایم را
دم در بگذارم تا رفتگر ببرد
بیچاره او..
مابقی را هم نقدا با خود به گور میبرم
مابقی همان آرزوی با تو بودن است
نترس!
 حتی آرزوی داشتنت را هم به کسی نمیدهم


برای خداحافظی نیا ؛
اگر می خواهی بروی ، بی خبر برو ...
می گویند آدم ها تا چیزی را به چشم نبینند ، باور نمی کنند ...

آهای ِ روزگار !!
برایم مشخـــص کن
اینبــار کــدام سازت را کوک کــرده ایی تا برایم بزنـــی
می خواهـــم رقصــم را با سازت
هماهنگ کنم ... !! 

ܓܨミخویش را گم کرده ام در سنگلاخ زندگی

هر چه میگردم نمیدانم کجا افتاده ام
ミܓܨ

__________________


بعضی وقتا هست که دوست داری کنارت باشه . . .
محکم بغلت کنه . . .
بذاره اشک بریزی تا آروم شی . . .
بعد آروم تو گوشت بگه
.
.
.
«دیوونه من که باهاتم» 


 

فكر نكن كه به پايت مي نشينم ....!

بلند ميشوم..

آرام چرخی میزنم

و مطمئن میشوم که نیستی...

بعد برمیگردم سَرِ جایم..

سرم را میگذارم...

و

میمیــــرم .

خیانت است یا عدالت!!!؟؟؟

نوشت دوستت دارم و برای هر دو فرستاد...

گريه ام ميگيرد...
وقتي که ميبينم کسي که تمام دنياي من بود اکنون منت
 ديگري را ميکشد...!!

?

Love Icons

Love Icons



با کليک روي +? عمق تنهايي رادر گوگل محبوب کنيد

style=div style=0&br onmouseover=br20br